۸ شهریور ۱۳۸۴، ۱۴:۰۴

نقدي بر نمايش عروسكي "هشت لحظه"

هشت خطاي ذهني و ساختاري در هشت لحظه

هشت خطاي ذهني و ساختاري در هشت لحظه

"هشت لحظه" كه بنا بر نوشته بروشور نمايش، برگرفته از هشت داستان كوتاه از هشت نويسنده گمنام جهان(!) است، يك نمايش عروسكي چند پاره بر اساس هشت خورده روايت است كه مي كوشد پاره هاي هشت گانه و مستقل خود را حول يك محور زبان شناسيك كاملا ذهني و البته تعين نيافته بر صحنه نمايش، (همچون كلمات يك جمله بلند) به يكديگر متصل كند و از آن ها يك گزاره يك دست و كامل فراهم نمايد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاري "مهر"، گزاره اي كه متاسفانه به دليل عدم تحقق برخي ضرورت هاي اجرايي از انتقال صريح معنا و مفهوم خود ناكام مي ماند و درك همين واقعيت نيز نويسنده كارگردان نمايش را وا مي دارد تا از طريق گفتاري منقطع ميان "گاگا" و "نانا"، دو استعاره انسان و خدا، كه از نادر استعاره هاي معنا يافته نمايش اند، در صحنه پاياني نمايش، موضوع و مفهوم تعين نيافته در طول نمايش را براي مخاطبان خود تشريح و تبيين نمايد.

"هشت لحظه" اگرچه نمايشي براي كودكان است، اما بخاطر ظرفيت هاي معنايي و مفاهيم پراكنده فلسفي همزماني اش، نظر به مخاطب بزرگسال نيز داشته و دارد و پراكندگي لحظه هاي هشت گانه و ناتواني نمايش در برقراري پيوند معنايي صريح ميان قطعات هشتگانه خود نيز از همين تناقض بنيادي سرچشمه گرفته است.

زهرا صبري، طراح و كارگردان نمايش هشت لحظه كوشيده است، با كنار هم قرار دادن لحظاتي از چند داستان آشنا: شازده كوچولو، داستاني از داستان هاي خضر پيامبر، داستان جوجه اردك زشت و ... يا بهتر گفته باشيم با استفاده از ايده و فكر اوليه جاري در پس بي رنگ هشت داستان آشنا، هشت قطعه اپيزوديك نمايشي فراهم كند، بطوريكه هر قطعه علاوه بر تاثير زيبايي شناختي و معنايي مستقل خود بتواند در يك رابطه متداعي، مخاطب را به مفاهيم عميق تري درباره زندگي انسان بر روي زمين و مسايل و رنج هاي آن و جايگاه انسان در تعامل با دو بعد ماورايي و مادي هستي، ارجاع دهد.

هشت لحظه اگرچه در خلق برخي لحظه هاي تصويري و فضا سازيهاي نمايشي به ويژه به خاطر طراحي و ساخت انواع متنوع عروسك ها، كاربرد مناسب نور و موسيقي و تلاش هاي نيم بند در بعد بخشيدن فضاي صحنه و نيز به دليل توانايي آشكار عروسك گردان ها در جان بخشي به عروسك ها موفق جلوه مي كند اما به دلايل زير از برقراري يك ارتباط دوسويه و ارگانيك ميان صحنه و مخاطب و استان موثر مفاهيم مورد نظر خود ناكام مانده است:

1- ابهام مخاطب شناختي: رويكرد دوگانه متن و نمايش به مخاطب كه حاصل عدم توجه نويسنده ، كارگردان به زبان و تكنيك هاي بياني نمايش عروسكي خاص دو گروه اصلي مخاطبان كودك و نوجوان و بزرگسال و ناآشنايي وي با جهان ذهني ويژه آن هاست، يكي از دلايل عمده پراكنده گويي و عدم انسجام روايي در نمايش هشت لحظه است. در حوزه كودك و نوجوان مهم ترين عنصر عمل صحنه اي و حركت است و محتواي يك اثر از برآيند كنش ها ، برخوردها و اعمال نتيجه مي شود و نه كلمات در اين حوزه از نمايش عروسكي گفتارهاي مطنطن جايي ندارد. يك اثر عروسكي غناي ارتباطي و زيبايي شناختي خود را مديون مجموعه عوامل حركتي ، شكلي و جذابيت هاي تصويري فانتاستيك و نيز پيوستاري اجزاء قصه نمايش است. دنياي عروسكي خاص كودكان، دنياي فانتزي و شگفتي ها و جذابيت هاي حركتي است و نه گفتارهاي پرمغز فلسفي - عرفاني گفتار در اين حوزه يك عامل كمكي محسوب مي گردد؛ با وجود اين تسلط منطق فانتزي در روايت هنوز هم از ضروريات آن مي باشد. اما در نمايش عروسكي خاص بزرگسالان عناصر استعاري جاي عناصر عناوين را اشغال مي كنند و كلام مي تواند به عنصر كليدي در نمايش بدل گردد. به اين ترتيب جنس و نوع فانتزي جاري در اين دو رويكرد كاملا با يكديگر متفاوت است و ريشه در ساختارهاي ذهني و جهان شناختي مخاطبان آن ها دارد (نگاه كنيد به تفاوت ميان صحنه سقا و عشق و صحنه قورباغه ها و فرشته ها)

2- ضعف جنبه تئاتريكال: در مباحث روايت شناسي، پيوستاري تسلسل تصاوير، عامل شكل دهنده به روايت شناخته مي شود. در تئاتر عروسكي، اشياء (عروسك ها) و شيوه هاي جان بخشي به آن ها در حكم ابزار اوليه بيان محسوب مي شوند كه در فقدان منطق داستاني - فانتزي محكم و صريح و پيوستگي عناصر و اجزاء روايت از حد ارزش هاي ابزاري فراتر نخواهند رفت. براي تبديل شيئي (عروسك) به موجودي زنده، باور پذيري مهم ترين عنصر يا عامل است كه تحقق آن نيز در گرو منطق روايت است كه خود عامل اصلي هويت بخشي به شيئي عروسك و باورپذير سازي حوادث و وقايعي است كه خيالي، غريب و فراواقعي هستند، پارادوكس كه تنها در صورت حضور منطق ويژه فانتزي با تمام مشخصه هاي دراماتيكي آن قابل حل و دست يافتني است و تئاتريكاليته تئاتر عروسكي را نيز همين منطق فانتزي تقويت و تشديد مي كند، هر نوع حركت اعجاب آفرين، شگفتي آور و... در فقدان اين عامل حياتي كه مسئله اي مربوط به تخيل فانتاستيك وروش هاي منطقي ترجمه آن به اجزاء روايت تصاوير و وقايع قابل رويت است، از مرحله ابزاري فراتر نخواهد رفت. بنابراين : ضعف نمايش هشت قطعه در برقراري ارتباط و پيوند منطقي ميان پاره روايت هاي هشتگانه و نيز ميان اجزاء هر قطعه با كل نمايش از ديگر عوامل عدم توفيق آن است.

3- ابهام در زاويه روايت: در هشت قطعه نمايش با صحنه زيباي تولد كودك (جنين) انسان بر فراز گوي آبي رنگ و زيباي زمين و در اعماق لايتناهي فضا كه با مجموعه زيبايي از ستارگان راه شيري تزئين شده است، شروع مي شود. تولد فافا نمونه آسماني كودك زمين، صحنه اي به راستي اعجاب آور و زيباست. اين تولد در زير نورهاي موضعي آبي رنگ و تلالو انوار آبي ستارگان و زمين با پس زمينه آوايي و موسيقايي گوش نواز و تاثيرگذار، دقايق روحاني و زيبايي فراهم مي كند كه در نوع خود شگفت انگيز و قابل تقدير است و دگرديسي آرام صحنه تولد به صحنه گفت وگوي مهربان و صميمي "گاگا" (استعاره صوتي خالق - پدر - خدا) و "نانا" كه در آن "گاگا" به مهرباني بر ضرورت ترك بهشت هم زيستي با خود و زيستن "نانا" در زمين تاكيد مي كند و "نانا" با معصوميت كودكانه اي سعي در حفظ موقعيت امن حضور خود در جوار "گاگا" دارد، از صحنه آغازين نمايش، صحنه اي تكان دهنده، زيبا و تاثيرگذار و البته قابل درك براي مخاطبان بزرگسال فراهم مي كند. اين صحنه در حالي به پايان مي رسد كه "گاگا" براي توجيه ناگزيري سفر "نانا" به زمين، وي را به شنيدن سخني در خفا (در گوشي) دعوت مي كند. تعليقي كه اين قطعه پديد مي آورد، به شكل گيري دو انتظار يا دو احتمال هم زمان در ذهن مخاطب، در مورد ادامه نمايش دامن مي زند. در احتمال اول "گاگا" راوي به نظر مي رسد كه خورده روايت ها را به منظور آگاهي "نانا" از مسايل زندگي بر روي زمين روايت خواهد كرد. در احتمال دوم "نانا" قهرمان حوادث آينده به نظر مي رسد و مخاطب خود را آماده مي كند تا چگونگي رويارويي او با مسايل زندگي زمين و تاثير سخنان پنهان "گاگا" بر او را از نظر بگذراند. اما دركمال تعجب تا آخرين لحظه نمايش كه در آن مجددا گفت وگوي ضبط شده "گاگا" و "نانا" در فضاي صحنه بخش مي شود، هيچ يك از اين دو، نقش و سهمي در روايت ها بر عهده ندارند. اين گسست، عملا روند روايت را دچار اختلال مي كند و مخاطب را در تشخيص ماهيت راوي و زاويه ديد روايت سردرگم مي نمايد. در چنين وضعيتي است كه دقايق و صحنه هاي نمايش، يكي پس از ديگري سپري مي شوند، بي آنكه كوچكترين نقطه اتصال ميان آن ها از يكسو و مجموعه صحنه ها با صحنه اول، برقرار و يا حتي قابل تصور گردد.

 

4- تنوع بيش از حد عروسك ها: مهمترين ويژگي قابل بحث نمايش هشت لحظه يعني تنوع چشم گيرعروسك از نظر نوع و تكنيك ساخت، اندازه، شكل و درجه انتزاع و انطباق با واقعيت عيني، عليرغم خلق فضاهاي بصري و ديداري قابل توجه، در شرايط روايتي پيش گفته خود نيز به يكي از عوامل تشديد پراكندگي اثر و پراكنده گويي هاي آن مبدل مي شود. هر چند همين ويژگي در صورتي كه با ساختار روايي و منطق فانتزي منسجمي همراه مي بود، مي توانست از هشت لحظه اثري به ياد ماندني فراهم كند.

زهرا صبري كه پيش از اين نيز تجربه هاي چندي در بهره گيري از عروسك هاي متنوع در صحنه نمايش داشته است، در "هشت لحظه" نشان مي دهد به درك عميق تري از كاربرد عروسك در نمايش صحنه اي دست يافته است كه بسيار ستودني است. زهرا صبري در اين نمايش همزمان از چند تكنيك ساخت عروسكي شامل عروسك هاي باتومي كوچك متوسط و مينياتوري و عروسك هاي فسفري (نوراني) و عروسك هاي دستكشي و نخي بهره گرفته است، تنوعي كه او را قادر مي سازد بر صحنه نمايش، تنوع ديداري چشمگيري پديد آورد. در اين تنوع بخشي، زهرا صبري براي خود هيچ محدوديتي قائل نشده و بسته به موضوع و ايده جاري در هر قطعه، از عروسك هايي گاه تجريدي و خيالي، گاه فيگوراتيو و شبه واقعي و گاه نيز از انسان عروسك نما استفاده كرده است. اين تنوع تكنيكي و شكلي كه البته ريشه در تنوع فرهنگي و جغرافيايي ايده هاي داستاني به كار رفته شده در نمايش دارد، در كنار موسيقي زنده و زيباي نمايش كار( كار آنكيدو دارش)، اگرچه فضاي تصويري ديداري و شنيداري پر تنوع و جذاب فراهم كرده و بر فانتزي جاري قطعات افزوده است، اما به دليل پيش گفته به ويژه عدم رعايت منطق فانتزي و ضعف تئاتريكاليته نمايش خود نيز به يكي ازعوامل سرگيجه و پراكندگي اثر بدل شده است.

صحنه نمايش عروسكي، صحنه وقوع و تحقق فانتزي، هم در حوزه عمل صحنه اي و هم در حوزه روايت است كاهش يكي و بي توجه اي به يكي از اين دو وجه بنيادي، اثر صحنه اي عروسكي را از دست يابي به اهداف زيبايي شناختي، بياني و ارتباطي اش محروم مي سازد. صحنه عروسكي، صرفا عرصه ارائه و نمايش انواع عروسك و حتي نمايش شيوه هاي موفق بازي دهندگي عروسك ها نيست، ارزش اثر عروسكي صحنه اي ، در انتخاب درست و تلفيق موفق و خلاق و هماهنگ عناصر: موضوع، قصه، عروسك، بازيگردان، موسيقي، نور و صحنه آرايي و بهره گيري خلاق از عروسك در روايت است.

صحنه تئاترعروسكي، صحنه خلاقيت، ابداع شيوه ها، اشكال زنده نمايي و باورپذير سازي زندگي در اشياء است. يك نمايش عروسكي هرچند هم در نهايت زيبايي، تنوع جلوه هاي تجريري و بصري و كاربرد تخيل بديع در ساخت و زنده نمايي اشياء فراهم شده باشد، تا وقتي همه عوامل دخيل در ايجاد توهم زندگي طبيعي عروسك ها بر صحنه دركار نباشند، چيزي بيشتر از نمايشگاهي از عروسك هاي شكيل و خوش پرداخت و تجربه هاي عروسك گرداني نخواهد بود؛ پديده اي كه در "هشت لحظه" قابل مشاهده و رديابي است.

" صمد چيني فروشان"
مدرس و منتقد تئاتر و عضو كانون ملي منتقدان تئاتر ايران

 

کد خبر 223799

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha